به مناسبت روز بزرگداشت سعدی یک داستانی رو انتخاب کرده ام که از این قرار است....
بازرگانی را هزار دینار خسارت افتاد.
پسر را گفت نباید که این سخن با کسی در میان نهی، گفت: ای پدر فرمان تو راست، نگویم و لکن خواهم مرا بر فایده این کار مطلع گردانی که مصلحت در نهان داشتن چیست.
گفت تا مصیبت دو نشود: یکی نقصان مایه و دیگر شماتت همسایه.
مگوی انده خویش با مردمان
که لاحول گویند شادی کنان
دزدی به خانهی پارسایی درآمد. چندان که جُست، چیزی نیافت. دلتنگ شد. پارسا خبر شد، گلیمی که بر آن خفته بود در راه دزد انداخت تا محروم نشود
شنیدم که مردان راه خداى دل دشمنان را نکردند تنگ
تو را کى میسر شود این مقام؟ که با دوستانات خلاف است و جنگ